تمنای وصال


غـم مخور، معشوق اگـر امروز و فـردا می کند
شــيــر دورانـديـش بـا آهـــو مــدارا مـی کـنـد

زهـر دوری بـاعـث شـيـريـنـی ديـدارهــاسـت
آب را  گــرمــای تـابـسـتـان گــوارا مـی کـنـد

جـز نـوازش شيوه ای ديـگـر نمی داند نـسـيـم
دکـمـه ی پـيـراهـنـش را غنچه خـود وا می کند

روی زرد و لرزشـت را از کـه پنهان می کنی؟
نـقـطـه ضـعـف بـرگ هــا را باد پـيـدا می کند

دلبرت هـر قـدر زيـبـاتـر، غـمـت هـم بـيـشـتـر
پـشـت عـاشـق را هـمـيـن آزارهــا تا می کـنـد

از دل همچون زغالم سرمه مي سازم که دوست
در دل آيـيـنـه دريـابـد  چــــه بـا مـــا مـی کـنـد

نه تـبـسـم، نه اشـاره، نه سـوالـی، هـيـچ چـيـز
عاشـقـی چـون مـن فـقـط او را تماشا می کـنـد


نوشته شده در چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:,ساعت توسط یا غایتی فی رغبتی|

 

سوگند به شبه ترانه هایم!

سوگند به همه بهانه هایم!

سوگند به نگاه عاشقانه!

سوگند به ذوق شاعرانه!

سوگند به نجابته سکوتم!

سوگند به اوجه در سقوطم! ...


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 12 شهريور 1393برچسب:,ساعت توسط یا غایتی فی رغبتی|


Design By : Pichak